ترجمه مقاله

متغیر گردیدن

لغت‌نامه دهخدا

متغیر گردیدن . [ م ُ ت َ غ َی ْ ی ِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) متغیر گشتن . دگرگون شدن حال کسی یا چیزی : همچون از وی پرسی گوید من نه آنم که تو دیدی ، و او همان است ، لکن حالش متغیر گشت . (کشف الاسرار ج 2 ص 544). بر دوستی پادشاهان اعتماد نشاید کرد و بر آواز خوش کودکان غره نباید بود که آن به خیالی متبدل و این به خوابی متغیر گردد. (گلستان ). || خشمگین شدن .
ترجمه مقاله