ترجمه مقاله

متقبض

لغت‌نامه دهخدا

متقبض . [ م ُ ت َ ق َب ْب ِ ] (ع ص ) حبل متقبض ؛ رسن کوتاه . (منتهی الارب ). ریسمان کوتاه که کش نداشته باشد. (ناظم الاطباء). || کسی که خودرا ضبط میکند و باز می ایستد. (ناظم الاطباء). || شیر آماده ٔ جستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به تقبض شود.
ترجمه مقاله