ترجمه مقاله

متلاطم

لغت‌نامه دهخدا

متلاطم . [ م ُ ت َ طِ ] (ع ص ) با همدیگر طپانچه زننده و به یکدیگر لطمه زننده . این لفظ اکثر در صفت دریای شدیدالموج واقع میشود. (آنندراج ) (غیاث ). با هم طپانچه زننده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تلاطم شود. || مضطرب و لطمه و صدمه بر همدیگر زننده . (ناظم الاطباء). || دریای بسیار موج . (ناظم الاطباء). که موجهای آن بایکدیگر خورد (دریا). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ترجمه مقاله