ترجمه مقاله

متمرس

لغت‌نامه دهخدا

متمرس . [ م ُ ت َ م َرْ رِ ] (ع ص ) سوده شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تمرس شود. || فتنه انگیز. (ناظم الاطباء). متعرض شونده کسی را به شر. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله