ترجمه مقاله

متمنع

لغت‌نامه دهخدا

متمنع. [ م ُ ت َ م َن ْ ن ِ ] (ع ص ) ثابت و استوار. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تمنع شود. || غالب و مظفر و فیروز. || دلیر. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). || کسی که بازمیدارد و منع میکند. (از فرهنگ جانسون ).
ترجمه مقاله