ترجمه مقاله

متهاون

لغت‌نامه دهخدا

متهاون . [ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) سستی کننده . (غیاث ) (آنندراج ). کسی که حقیر می شمارد و غفلت می کند و سبک می گیرد. (ناظم الاطباء) : عامی متعبد پیاده رفته است و عالم متهاون سواره خفته . (گلستان ). به لهو و لعب مشغولند ودر ادای خدمت متهاون . (گلستان ). و رجوع به تهاون شود. || خوار و حقیر داشته شده . (غیاث ) (آنندراج ). || غافل و بی خبر. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله