ترجمه مقاله

متوجع

لغت‌نامه دهخدا

متوجع. [ م ُ ت َ وَج ْ ج ِ ] (ع ص ) دردمند و رنجور. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) : پادشاه از استماع این مقدمات متوجع و متألم شد. (سندبادنامه ص 225). || کسی که مرثیه می سراید برای مرده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). و رجوع به ترجع شود.
ترجمه مقاله