ترجمه مقاله

متکلل

لغت‌نامه دهخدا

متکلل . [ م ُ ت َ ک َل ْ ل ِ ] (ع ص ) تاجدار. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || هر آنچه فرا گیرد و احاطه نماید. || ابری که نرم درخشد و برق زند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تکلل شود.
ترجمه مقاله