ترجمه مقاله

متکنع

لغت‌نامه دهخدا

متکنع. [ م ُ ت َ ک َن ْن ِ ] (ع ص ) اسیری که در هم کشیده شود به دوال . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). محبوس به زنجیر بسته شده . (ناظم الاطباء). رجوع به تکنع شود.
ترجمه مقاله