ترجمه مقاله

متکی

لغت‌نامه دهخدا

متکی . [ م ُت ْ ت َ] (ع ص ) (از «وک ء») تکیه کننده . (از منتهی الارب ) (غیاث ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). تکیه کننده و پشت بر چیزی داده و محل تکیه و پشتیبان . (ناظم الاطباء). تکیه داده و پشت بر چیزی داده و تکیه گاه ساخته . کسی که تکیه میکند و پشت می دهد و می نشیند و مخصوصاً بر روی پاشنه ٔ پاها. و آن که لم میدهد و به یک طرف می افتد . (ناظم الاطباء). تکیه کننده . پشت دهنده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
ای بر سریر دولت و اقبال متکی
ممدوح بی خلافی و مخدوم بی شکی .

سوزنی .


هر یکی گفتش که شاباش ای ذکی
بادبختت بر عنایت متکی .

مولوی (مثنوی چ خاور ص 161).


گرد میگشتی که اندرشهر کیست
کو بر ارکان بصیرت متکی است .

مولوی .


ترجمه مقاله