مثلثی
لغتنامه دهخدا
مثلثی . [ م ُ ث َل ْ ل َ ] (حامص ) مثلث بودن . || (ص نسبی ) همچون مثلث خوشبوی و عطرآمیز :
کرده به صدر کعبه در بهر مشام عرشیان
خاک درت مثلثی دخمه ٔ چرخ مجمری .
و رجوع به مُثَلَّث (معنی هفتم ) شود.
کرده به صدر کعبه در بهر مشام عرشیان
خاک درت مثلثی دخمه ٔ چرخ مجمری .
خاقانی .
و رجوع به مُثَلَّث (معنی هفتم ) شود.