ترجمه مقاله

مثوبت

لغت‌نامه دهخدا

مثوبت . [ م َ ب َ ] (ع اِ) جزای نیکی . (غیاث ) : رب العالمین گوید گواهی شان قبول کردم و حکم کردم بیگانگان را سیاست و عقوبت و دوستان را مثوبت و رحمت . (کشف الاسرار ج 2 ص 529).
پذرفته باد روزه و فرخنده عید تو
از روزه با مثوبت و از عید شادمان .

سوزنی (دیوان چ شاه حسینی ص 298).


همه از سریقینی صادق و رغبتی تمام بسیجیده ٔ کار شدند و دلها بر احراز مثوبت غزو و نیل درجه ٔ شهادت قرار دادند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 41). و رجوع به مثوبة شود.
ترجمه مقاله