ترجمه مقاله

مجارا

لغت‌نامه دهخدا

مجارا. [ م ُ ] (از ع ، مص ) مخفف مجاراة (مجارات ) با هم رفتن . و رجوع به مجاراة شود. || با یکدیگر برابری کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- خاک بر دهان مجارا برافکندن ؛ ترک کردن برابری با کسی . ترک رقابت کردن :
کو عنصری که بشنود این شعرآبدار
تا خاک بر دهان مجارا برافکند.

خاقانی .


- مجارا برآوردن ؛ برابری کردن با کسی و رقابت کردن با او :
خاقانیا هنوز نه ای خاصه ٔ خدای
با خاصگان مگو که مجارا برآورم .

خاقانی .


- نرد مجارا ریختن ؛ به مجاز، برابری کردن با کسی . رقابت کردن . هماوردی کردن :
بر رقعه ٔ نظم دری قائم منم در شاعری
با من بقایم عنصری نرد مجاراریخته .

خاقانی .


|| مناظره کردن در سخن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) : به مقتضای حکم قضا رضا دادیم و از مامضی درگذشتیم و بعد از مجارا طریق مدارا گرفتیم . (گلستان ). و رجوع به مجاراة شود.
ترجمه مقاله