مجردصفت
لغتنامه دهخدا
مجردصفت . [ م ُ ج َرْ رَ ص ِف َ ] (ص مرکب ) که صفت مجردان دارد. که از تعلقات دنیوی قطع علاقه کرده . منقطع از علایق مادی :
گدایی مجردصفت را که روزی
سرش رفت جز پادشایی نیابی
ولی پادشه را که یک لحظه از سر
کله گم شود جز گدایی نیابی .
ما مجردصفتان آینه ٔ روی توایم
همه عریان بدنان دلشده ٔ کوی توایم .
گدایی مجردصفت را که روزی
سرش رفت جز پادشایی نیابی
ولی پادشه را که یک لحظه از سر
کله گم شود جز گدایی نیابی .
خاقانی .
ما مجردصفتان آینه ٔ روی توایم
همه عریان بدنان دلشده ٔ کوی توایم .
؟