ترجمه مقاله

محارضة

لغت‌نامه دهخدا

محارضة. [ م ُ رَ ض َ ] (ع مص ) پیوسته در کاری بودن . || با یکدیگر تیر زدن به تیر تمام ناتراشیده ٔ پیکان نانهاده . (منتهی الارب ). تیر ناتراشیده ٔ پیکان نانهاده بر یکدیگر زدن . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله