ترجمه مقاله

محاص

لغت‌نامه دهخدا

محاص . [ م َ ] (ع مص ) حَیص . حَیصَة. حیوص . مَحیص . حیصان . به یک سوی شدن از چیزی (یا درحق دوستان «حاصوا» گویند و در حق دشمنان «انهزموا»). (از منتهی الارب ). بگردیدن . (تاج المصادر بیهقی ).
ترجمه مقاله