محاصره کردن
لغتنامه دهخدا
محاصره کردن . [ م ُ ص َ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تنگ فروگرفتن . (آنندراج ). احصار. شهربند کردن . حصاری ساختن :
اگر محاصره ٔ آسمان کند رایت
به یک دو ماهش هر نه حصار بگشاید.
اگر محاصره ٔ آسمان کند رایت
به یک دو ماهش هر نه حصار بگشاید.
جمال الدین سلمان (از آنندراج ).