ترجمه مقاله

محاورت

لغت‌نامه دهخدا

محاورت . [ م ُ وَ رَ ] (از ع ، اِمص ) محاورة. گفتگو. سؤال و جواب . گفت و شنود : ضعیف دل را در محاورت زبان کند شود. (کلیله و دمنه ). و انتظار میکردم تا مگر در اثنای محاورت از تو کلمه ای زاید. (کلیله و دمنه ). در حسن معاشرت و آداب محاورت . (گلستان ). تفرج بلدان و محاورت خلان . (گلستان ). مرد از مجاورت او به جان رنجیدی و از محاورت او چاره ندیدی . (گلستان ). || عبارت است از معرفت مواقع کلام و بدایع حدیث با طبقات اقوام ، موشح به لطایف و نکات و امثال و ابیات و بعضی این فن را علم محاضرات خوانند. (از نفایس الفنون محمدبن محمود آملی ، فن محاوره ). رجوع به محاورة شود.
ترجمه مقاله