ترجمه مقاله

محاکا

لغت‌نامه دهخدا

محاکا. [ م ُ ] (ازع ، اِمص ) مخفف محاکات که بمعنی با هم سخن گفتن است .(غیاث ) (آنندراج ). رجوع به محاکاة شود :
چنگی بده بلورین ماهی آبدار
چون آب لرزه وقت محاکا بر افکند.

خاقانی .


مایه ٔ سودا در این صداع چه چیز است
سود محاکا در این حدیث چه لافست .

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 86 و عبدالرسولی ص 87).


گر در عیارنقد من آلودگی بسی است
با صاحب محک چه محاکا برآورم .

خاقانی .


گردان بر هر نوبری گل سارغ از مل ساغری
وان مل محک هر زری با گل محاکا داشته .

خاقانی .


ترجمه مقاله