محبت داشتن
لغتنامه دهخدا
محبت داشتن . [ م َ ح َب ْ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) دوست داشتن . مهر داشتن . دوستی داشتن . محب بودن :
محبت با کسی دارم کزو با خود نمی آیم
چو بلبل کز نشاط گل فراغ از آشیان دارد.
با هیچیک از ایشان میل و محبتی ندارد. (سعدی ).
محبت با کسی دارم کزو با خود نمی آیم
چو بلبل کز نشاط گل فراغ از آشیان دارد.
سعدی .
با هیچیک از ایشان میل و محبتی ندارد. (سعدی ).