ترجمه مقاله

محبت

لغت‌نامه دهخدا

محبت .[ م َ ح َب ْ ب َ ] (از ع ، اِمص ) محبة. دوست داشتن . (جرجانی ). صاحب غیاث اللغات و به تبع او صاحب آنندراج آرد که کلمه بفتح میم صحیح است و آنچه به ضم مشهور است غلط است چه مصدر میمی از ثلاثی مجرد به ضم اول مستعمل نشده است . (از غیاث ) (از آنندراج ). || مهر. ودّ. وداد. دوستداری . دوستی . مودت و عشق . (ناظم الاطباء). حب : با آنچه ملک عادل انوشیروان کسری بن قباد را سعادت ذات ... و محبت علم ... حاصل است می بینم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد. (کلیله و دمنه ). شربتهای تلخ که آن روز تجرع افتد واجب کند که محبت دنیا را بر دلها سرد کند. (کلیله و دمنه ).
محبت نمی زاید اکنون طبایع
کز این چار زن مردزائی نبینم .

خاقانی (دیوان ص 311).


در محبت جان ما خاقانیا
در بر دل رایگان میخواندش .

خاقانی .


لاجرم دلها در هوای او قدم محبت میزنند. (سندبادنامه ص 10).
از محبت نار، نوری میشود
وز محبت دیو، حوری میشود.

مولوی .


جز عنایت کی گشاید چشم را
جز محبت کی نشاند خشم را.

مولوی .


کافّه ٔ انام از خواص و عوام به محبت او گرائیده اند. (گلستان ).
- محبت باختن ؛ عشق باختن . به دوستی و عشق پرداختن .دوستی ورزیدن :
صنعت مکن که هرکه محبت نه راست باخت
عشقش به روی دل در محنت فراز کرد.

حافظ.


- امثال :
آنجاکه رشک نیست محبت چه میکند .
حلوا به کسی ده که محبت نچشیده .

سعدی .


محبت در چشم است .
محبت دو سر دارد .
محبت محبت آورد .
|| (اصطلاح فلسفه ) عبارت است از ابتهاج به شیئی یا از شیئی موافق اعم از آنکه عقلی باشد یا حسی و حقیقی باشد یا ظنی . || (اصطلاح تصوف ) عبارت است از غلیان دل در مقام اشتیاق به لقاء محبوب . امام ابوالقاسم قشیری گوید محبت محو محب است بصفاته و اثبات محبوب است بذاته ، که تمام صفات خود را در طلب محبوب نفی کند. رودباری محبت را موافقت داند و هجویری گوید محبت حق نسبت به بنده ارادت خیر بود و رحمت و محبت اسمی است از اسامی ارادت و بالجمله محبت خدا آن است که بنده را از معاصی برهاند و مقامات و احوال عالیه وی را کرامت فرماید. محبت بر چند وجه است : یکی به معنی ارادت به محبوب که بی سکون نفس و میل و هوا حاصل نمی شودو یکی بواسطه ٔ میل و هوا و انس حاصل میشود که مخصوص مخلوقات است نسبت به یکدیگر؛ و دیگر به معنی احسان باشد و تخصیص بنده که او را به درجه ٔ کمال رساند و دیگر به معنی ثناء جمیل است بر بنده . جنید گوید محبت میل قلب است و محبت صفتی است که میان مخلوقات و میان بنده و حق تعالی می باشد. محبتی که میان مخلوقات است اول درجه ٔ آن موافقت طبع است که عاقبت به عشق شدید منتهی می شود و محبت حق به بنده خیر است و محبت بنده بر حق طاعت است و هر چند محبت زیادت گردد طاعت زیادت شود و از این جهت بعضی گویند محبت موافقت است در طاعت .(از فرهنگ مصطلحات عرفا تألیف سید جعفر سجادی ). میل روح است به مشاهده ٔ جمال ذات و آن دو قسم است عام و خاص . محبت عام ، به سبب ممازجت به اعراض . شرابی است حامل صفا و کدورت و لطافت و کثافت : محبت خاص به جهت تنزه از مخالطت اغراض همه صفا و لطافت در لطافت و خفت در خفت است . (از نفائس الفنون علم تصوف ).
ترجمه مقاله