محبی
لغتنامه دهخدا
محبی . [ م ُ ح ِب ب ] (اِخ ) مولانا محبی بروجردی ، مردی فقیر و خوش طبع است و این مطلع از اوست :
به طبیب من که گوید مرض نهانیم را
که به عرض او رساند غم ناتوانیم را.
به طبیب من که گوید مرض نهانیم را
که به عرض او رساند غم ناتوانیم را.
(تحفه ٔ سامی ص 168).