ترجمه مقاله

محتجز

لغت‌نامه دهخدا

محتجز. [ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) به حجاز آینده . (از منتهی الارب ). آنکه به حجاز می رود. || کسی که در نیفه ٔ شلوار چیزی می گیرد. (ناظم الاطباء). در نیفه ٔ شلوار گیرنده . || مجتمعشونده . (از منتهی الارب ). فراهم شده و مجتمعگشته . (ناظم الاطباء). || برمیان بندنده ٔ ازار. (از منتهی الارب ).
ترجمه مقاله