ترجمه مقاله

محتفل

لغت‌نامه دهخدا

محتفل . [ م ُ ت َ ف ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از احتفال . آنکه آراسته و زینت گرفته است . || گردآمده و فراهم شده . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). مردم گردآمده . (آنندراج ). || وادی بسیار پر شده از سیل . (از منتهی الارب ). رود پرآب . (ناظم الاطباء). || پیدا و هویدا و واضح . (از منتهی الارب ) (ازناظم الاطباء). || نیک قیام کننده به کارها. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ).
ترجمه مقاله