ترجمه مقاله

محسب

لغت‌نامه دهخدا

محسب . [ م ُ ح َس ْ س َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از تحسیب ، تکیه داده به وساده و پشتی . (ناظم الاطباء). بر بالش نشسته . || سیر خورانیده و نوشانیده شده . || عطاشده که خوشنود شود. عطا کرده شده ٔبقدر کفایت . (از منتهی الارب ). || کافی شده . || تعظیم و تکریم شده . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله