ترجمه مقاله

محفس

لغت‌نامه دهخدا

محفس . [ م ُ ح َف ْ ف ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تحفیس . بی قرار و بی آرام در بستر. (ناظم الاطباء). جنبنده بر بستر و بی قرار. (آنندراج ). || علیحده و جداشده . (ناظم الاطباء). || زنی که آرایش میکند ساقهای خود را با خلخال . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله