ترجمه مقاله

محمم

لغت‌نامه دهخدا

محمم . [ م ُ ح َم ْ م ِ ] (ع ص ) آنکه متعه دهد زن را. || کسی که روی را با زغال سیاه کند. || سری که پس از ستردن موی برآن موی برآید. || جوجه ای که پر برآورد.
ترجمه مقاله