محنکلغتنامه دهخدامحنک . [ م ُ ن َ ] (ع ص ) مرد استوارخرد به تجربه ها. مجرب . آزموده . مردی که آزمایش و تجربه در کارها وی را استوار کرده باشد. (ناظم الاطباء).