ترجمه مقاله

مخاطرة

لغت‌نامه دهخدا

مخاطرة. [ م ُ طَ رَ ] (ع مص ) در خطر اوگندن .(زوزنی ). در خطر افکندن . (تاج المصادر بیهقی ). خود را در خطر افکندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). مخاطره . در بلا و در خطر افکندگی و مهلکه و معرض هلاکت و خطر و بیم و هول و ترس از جان و مال . (ناظم الاطباء) : چون از آنجا بروی تا به حسینان راه اندر میان دو کوهی است ، و اندر این راه هفتاد و دو آب بباید گذشتن و راهی است با مخاطره و بیم . (حدود العالم چ دانشگاه ص 71). برامکه با توچه کردند که واجب دانی جهت ایشان جان در معرض مخاطره نهادن . (تاریخ بخارا، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
نیکو در این مثال تن خویش را ببین
گرگ و بره مباش و بترس از مخاطره .

ناصرخسرو.


خردمندان ... از بیدار کردن فتنه و تعرض مخاطره ، تحرز و تجنب واجب دیده اند. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 115).
از دهر خاطر فضلا را مخاطره است
خاقانی از مخاطره در زینهار تو است .

خاقانی .


و چون راه فراز از آن سنگ پاره به قلعه به غایت تنگ بود و باریک و جای مخاطره ، زیادت از سه کس مجال ایستادن و با اهل قلعه داد مدافعه و قتال دادن نداشتند. (ظفرنامه ٔ یزدی ج 2 ص 376).
- مخاطره کردن ؛ خود را به خطر انداختن :
مگر ترا ز کسی نکبتی رسید بروی
مگر مخاطره ای کرده ای به جای خطر.

فرخی (دیوان ص 128).


علی وی را پرسید به چه آمده ای و بونصر را اگر یک روز دیده محال بودی که این مخاطره بکردی زیرا که این رای از بونصر نیست . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 573) . || خود را نزدیک به یافتن پادشاهی گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || برمال خود گرو بستن . یقال : خاطره علی کذا. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). با کسی گرو بستن . (زوزنی ). گرو بستن بر مال . (ناظم الاطباء). و رجوع به مراهنة شود.
ترجمه مقاله