ترجمه مقاله

مخالفة

لغت‌نامه دهخدا

مخالفة. [ م ُ ل َ ف َ ] (ع مص ) با کسی خلاف کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی )(ترجمان القرآن ). خلاف کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). خلاف . (ناظم الاطباء) (محیط المحیط).و رجوع به خلاف و مخالفت شود. || لازم گرفتن کسی را. (ناظم الاطباء). || رفتن نزدیک زنی در غیبت شوهر او. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || واپس ایستاده شدن . (ناظم الاطباء). || (اصطلاح صرفی ) آمدن کلمه ای برخلاف قاعده ٔ لغت عرب مثلاً واجب است که در قام اعلال گردد و در مدّ ادغام ، حال اگر جز این باشد آن را مخالفت قیاس خوانند. (از تعریفات جرجانی ).
ترجمه مقاله