ترجمه مقاله

مخاوف

لغت‌نامه دهخدا

مخاوف . [ م َ وِ ] (ع اِ) ج ِ مخوف . (دهار). جاهای خوف . (غیاث ). جای های ترسناک و هولناک . (ناظم الاطباء): والحق راه آن دراز و بی پایان یافتم ، سراسر مخاوف و مضایق ، آنگاه نه راهبر معین و نه سالار پیدا. (کلیله و دمنه ایضاً ص 48). چه هر که بر قوت ذات و زور نفس اعتماد کند لاشک در مخاوف و مضایق افتد. (کلیله و دمنه ایضاً ص 300). از آن مخاوف و تنائف بیرون افتادند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ شعار ص 336). موسم تقاطر اقطار و تکاثر امطار بود و راهی دراز و مخاوف بسیار در پیش . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). عرصه ٔ عریض ممالک امن از جمله ٔ مخاوف و مهالک مضبوط و مرتب بر قانونی . (رشیدی ).
ترجمه مقاله