ترجمه مقاله

مخترع

لغت‌نامه دهخدا

مخترع . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) اختراع کننده و کار نو بیرون آرنده . (غیاث ). آفریننده و کار نو بیرون آورنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نوکننده . (دهار). آفریننده و از نو بیرون آورنده و موجد و مبدع و اختراع کننده و ایجادکننده و پدیدآورنده و آغازکننده و پیداکننده ٔ صنعت و علم و رهیاب و انشأکننده . (ناظم الاطباء) :
مبدع هر چشمه که جودیش هست
مخترع هر چه وجودیش هست .

نظامی .


تصنیف هر مبتدئی و تألیف هر مخترعی از سخن لاغر و فربه و خلل و حشو و زیاده و نقصان خالی و صافی نباشد. (تاریخ قم ص 14). || شکافنده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || خیانت کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خیانت کننده و مکرکننده و فریبنده . (ناظم الاطباء). || کسی که مال سواری موقتاً وام می دهد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اختراع شود.
ترجمه مقاله