ترجمه مقاله

مخنده

لغت‌نامه دهخدا

مخنده . [ م ُ خ ِ دَ / دِ ] (نف ) فرزندی که سخن پدرو مادر نشنود و عاق و عاصی شود. (برهان ) (آنندراج ).غیرمطیع و نافرمانبردار و فرزند عاق شده ٔ پدر و مادر. (ناظم الاطباء). || به معنی چسبنده هم آمده است اعم از ذی حیات و غیرذی حیات . (برهان ) (آنندراج ).چسبنده خواه جاندار باشد یا نباشد. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله