ترجمه مقاله

مخوی

لغت‌نامه دهخدا

مخوی . [ م ُ خ َوْ وی ] (ع ص ) کسی که برای زن ، خویة سازد.(آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آنکه برای زن زائو طعام زچه ترتیب می کند. (از ناظم الاطباء). || شتران و گوسفندان به نهایت فربهی رسیده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ستوربی نهایت فربه . (ناظم الاطباء). || شتر که چون خسبد شکمش از زمین درواماند. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شتری که چون خسبد شکم وی اززمین درماند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تخویة شود.
ترجمه مقاله