ترجمه مقاله

مخیلة

لغت‌نامه دهخدا

مخیلة. [ م َ ل َ ] (ع مص ) پنداشتن . (زوزنی ). گمان بردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد): خال خیلاً و خیلا و مخیلة. رجوع به خیل شود. (ناظم الاطباء). || (اِمص ) کبر و بزرگ منشی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || سزاواری . (از ناظم الاطباء): ما احسن مخیلتها؛ یعنی چه نیکو است سزاواری آن . || تفرس و ترسم : الرجل الحسن المخیلة؛ مرد نیکوتفرس . || (ص ) سزاوار و لایق و شایسته : السحابة رأیناها مخیلة للمطر؛ آن ابر را لایق و شایسته ٔ باریدن می بینیم . (ناظم الاطباء). || سحابة مخیلة؛ ابر که آن را بارنده پندارند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله