ترجمه مقاله

مداراة

لغت‌نامه دهخدا

مداراة. [ م ُ ] (ع مص ) یکدیگر را دفع کردن . (منتهی الارب ) (صراح ) (زوزنی ). مداراءة. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مدافعة. (دستورالاخوان ). || خلاف کردن . (صراح ). خلاف نمودن . (منتهی الارب ). مداراءة. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مخالفت . (دستور الاخوان ). || با یکدیگر نرمی کردن . مداراءة. (منتهی الارب ). نرمی کردن . (دستورالاخوان ). به نرمی و حسن اخلاق پیش آمدن یکدیگر را. (منتهی الارب ). مداراءة. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به مدارا و مدارات شود. || عداوت داشتن و نرمی کردن . (یادداشت مؤلف ). مخانلة. فریب آوردن با کسی . مداراءة. (دستورالاخوان ). رجوع به مدارات شود.
ترجمه مقاله