ترجمه مقاله

مدبرروی

لغت‌نامه دهخدا

مدبرروی . [ م ُ ب َ ] (ص مرکب ) بددیدار. بدروی . که دیدارش نحس و نامبارک است : مدبرروی پلیدجامه و ترشروی مباش . (منتخب قابوسنامه ص 216).
ترجمه مقاله