ترجمه مقاله

مددکاری

لغت‌نامه دهخدا

مددکاری . [ م َ دَدْ ] (حامص مرکب ) کمک . دستگیری . یاری . یاوری . مساعدت . حمایت :
نام احمد چون چنین یاری کند
تا که نورش چون مددکاری کند.

مولوی .


|| تأیید. توفیق : درمی خواهد از خدا مددکاری در آنچه او را بر آن واداشته . (تاریخ بیهقی ص 312). از مددکاری آن صاحب اخلاصم و دوستدارم اهل آن را.(تاریخ بیهقی ص 317). || شغل و عمل مددکار اجتماعی . رجوع به مددکار شود.
ترجمه مقاله