ترجمه مقاله

مدرار

لغت‌نامه دهخدا

مدرار. [ م ِ ] (ع ص ) باران ریزان . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 87). ابر ریزان که نیک بارد. (دستورالاخوان ) ابر بسیاربارنده . (غیاث اللغات از منتخب و صراح ). بسیار آب ریزنده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بارنده . پرسیلان . جوشان : سماء مدرار و سحاب مدرار و عین مدرار و دیمة مدرار . (از اقرب الموارد) : کریمی که یک قطره از بحار موهبت او باران مدرار نیسان است . (جهانگشای جوینی ). || به معنی باران نیز آید.(غیاث اللغات ) (آنندراج ). رجوع به معنی قبلی شود.
ترجمه مقاله