ترجمه مقاله

مدملق

لغت‌نامه دهخدا

مدملق . [ م ُ دَ ل َ ] (ع ص ) سنگ تابان گرد. (منتهی الارب ). چیز نرم مستدیر. دملق . دمالق . دملوق . (متن اللغة). املس . (از اقرب الموارد). || سم لغزان گرد. (منتهی الارب ). املس . (از اقرب الموارد). رجوع به دملق و نیز رجوع به مدملک شود.
ترجمه مقاله