ترجمه مقاله

مدموم

لغت‌نامه دهخدا

مدموم . [ م َ ] (ع ص ) مطلی . (متن اللغة). رنگ کرده شده به هر رنگی که باشد. (فرهنگ خطی ). || احمر. (اقرب الموارد). سرخ رنگ . (منتهی الارب ). || سخت فربه پیه ناک از شتر و جز آن . (منتهی الارب ). بغایت فربهی رسیده ممتلی از گوشت و چربی . (از متن اللغة). || بارکرده از شتر و جز آن . (ناظم الاطباء). گران بارکرده شده . (فرهنگ خطی ). شتر که بار سنگین بر آن نهاده باشند. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله