ترجمه مقاله

مدهمق

لغت‌نامه دهخدا

مدهمق . [ م ُ دَ م ِ ] (ع ص ) شکننده و برنده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نعت فاعلی است از دهمقة به معنی شکستن و بریدن . رجوع به دهمقة شود. || تنک و نرم گرداننده . (آنندراج ). رجوع به دهمقة شود. || نیک پزنده ٔ طعام و خام پزنده آن را، از اضداداست . (آنندراج ). رجوع به دهمقة شود. || آنکه کلام را زینت دهد و نیکو کند. الذی یحبر الکلام . (از اقرب الموارد). || (اِخ ) لقب مدرک فقعسی است جهت فصاحت وی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله