ترجمه مقاله

مدکوک

لغت‌نامه دهخدا

مدکوک .[ م َ ] (ع ص ) رجل مدکوک ؛ دکته الحمی . (منتهی الارب ). مردی که تب وی را کوفته باشد. (ناظم الاطباء). دکیک . مریض که بیماری ضعیفش کرده باشد. (از متن اللغة). || فرس مدکوک ؛ اسب که استخوان سرینش بلند نباشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
ترجمه مقاله