مذارع . [ م َ رِ ] (ع اِ) ج ِ ذراع .(از متن اللغة). رجوع به ذراع شود. || نواحی . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (اقرب الموارد). || قریه های بین ریف و بر. (از اقرب الموارد). ده های میان زمین زراعتی و دشت . (از منتهی الارب ). مذاریع. (متن اللغة) (اقرب الموارد). مزالف . (اقرب الموارد). براغیل . بلاد بین ریف و بر، مانند انبار و قادسیه . (از متن اللغة). || ده های گرداگرد شهر که در وی کشت و باغ باشد.(منتهی الارب ). دهات کوچک گرد شهر. مذاریع. (متن اللغة). || خرماستان نزدیک شهر. (منتهی الارب ). نخلستان نزدیک خانه ها. (از اقرب الموارد). || قوائم ستور. (منتهی الارب ) (از متن اللغة). دست و پای ستور که بدان می پیماید زمین را. (از متن اللغة).
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.