ترجمه مقاله

مذرع

لغت‌نامه دهخدا

مذرع . [ م ُ ذَرْ رَ ] (ع ص ) آن که مادرش اشرف از پدر وی باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آنکه مادرش عرب باشد و پدرش غیر عرب . (از متن اللغة). || اسب سبقت برنده . (منتهی الارب ) (از متن اللغة). یا اسب که به شکاری دررسیده و سوار وی بر شکار نیزه فروبرده و بر هر دو ذراع اسب خون برجهیده باشد. (از منتهی الارب ). || شتری که بر سینه نیزه و مانند آن خورده خون برهر دو ذراع وی روان گردیده باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || ثور مذرع ؛گاوی که بازو و رشهای وی پرخالهای سیاه باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). گاوی که در پاچه های وی خالهای سیاه باشد. (از متن اللغة) (از ناظم الاطباء). || خفه کرده شده . (ناظم الاطباء). نعت مفعولی از تذریع بمعنی با ذراع خفه کردن . رجوع به تذریع شود.
ترجمه مقاله