ترجمه مقاله

مذع

لغت‌نامه دهخدا

مذع . [ م َ ] (ع مص ) بعض خبر را برای کسی گفتن و بعض آن را نهان داشتن . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة). مذعة. (از اقرب الموارد). || کمیز انداختن . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). مذعة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). شاش انداختن . (فرهنگ خطی ). || سوگندخوردن . (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). مذعة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || روان شدن چشمه در سر کوه . (از منتهی الارب ). جاری شدن آب چشمه هائی که بر قله ٔ کوهند. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). مذعة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || دروغ گفتن . || چاپلوسی کردن . || (اِ) آبی که از کوه چکد. (از متن اللغة).
ترجمه مقاله