ترجمه مقاله

مرارة

لغت‌نامه دهخدا

مرارة. [ م َ رَ ] (ع مص ) تلخ شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 87) (دستورالاخوان ) (زوزنی ). تلخ گردیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) تلخی . (آنندراج ) (منتهی الارب ). رجوع به مرارت و مراره شود. || (اِ) زهره ٔ هر حیوان . (از منتهی الارب ) (ازغیاث اللغات ) (از مهذب الاسماء) (از بحر الجواهر). جای صفرا. (ناظم الاطباء). کیسه مانندی که متصل به کبد قرار دارد و دهانه ٔ آن به کبد بازمی شود و در آن صفرا تولید می شود. (از اقرب الموارد). ج ، مرارات ، مرائر.
ترجمه مقاله