ترجمه مقاله

مرافعة

لغت‌نامه دهخدا

مرافعة. [ م ُ ف َ ع َ ] (ع مص ) چیزی با کسی به ملک یا به قاضی برداشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). شکایت بردن پیش حاکم و نزدیک حاکم شدن با خصم . (آنندراج ). شکایت کردن از کسی و نزد حاکم بردن او را برای محاکمه و داوری . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). قصه به حاکم بردن . قصه به قاضی برداشتن . رجوع به مرافعه شود. || باقی گذاشتن کسی را و مهربانی نمودن . (از منتهی الارب ). ابقا کردن بر کسی : رافع بهم ؛ اَبقی ̍ علیهم . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || متارکه کردن : رافعه ؛ تارکه . (از متن اللغة). || معامله کردن با کسی و در مشقت و جهد انداختن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ): رافعه و خافضه ؛ داوره کل مداورة. (متن اللغة) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله