ترجمه مقاله

مرافقت

لغت‌نامه دهخدا

مرافقت . [ م ُ ف َ / ف ِ ق َ ] (از ع اِمص ) مرافقة. همراهی و رفاقت کردن . (غیاث اللغات ). رجوع به مرافقة شود. || رفاقت . همراهی . همگامی . هم سفری : تنی چند از روندگان متفق سیاحت بودند.خواستم مرافقت کنم موافقت نکردند. (گلستان سعدی ). طایفه ای از اوباش محلت با او پیوستند و عهد مرافقت بستند. (گلستان سعدی ). و مصادقت و مرافقت او را غنیمتی شگرف دانست . (انوار سهیلی ، از فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله