ترجمه مقاله

مرتخی

لغت‌نامه دهخدا

مرتخی . [ م ُ ت َ ] (ع ص )سست شده . نرم گشته . سست و از کار افتاده :
مفاصل مرتخی و دست عاطل
به از سرپنجگی و زور باطل .

سعدی .


رجوع به رخو شود.
ترجمه مقاله